Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (838 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Wo liegen die eigentlichen Gründe für die anhaltend hohe Arbeitslosigkeit im Iran? U دلایل اساسی برای بیکاری مداوما زیاد در ایران چه هستند؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Wieviel Marken muss ich für diesen Brief in den Iran aufkleben? U این نامه برای ایران چند تا تمبر می خواهد؟
Ein Waffenstillstand ist eine wesentliche Voraussetzung für Verhandlungen. U آتش بس پیشزمینه اساسی برای مذاکرات است.
Ich nehme die dir mal ab. U من آنها را [که دردستت هستند] از تو می گیرم [برای کمک] .
Diese Gespräche sind für die Zukunft des Friedensprozesses entscheidend. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
von Dauer sein U برای مدت زیاد دوام آوردن
sich langfristig behaupten U برای مدت زیاد دوام آوردن
langfristig bestehen können U برای مدت زیاد دوام آوردن
sich bewährt haben U برای مدت زیاد دوام آورده باشد
Mannschaft A liegt punktegleich mit Mannschaft B auf Platz zwei der Tabelle. U تیم آ با تیم ب برای رتبه دوم در جدول هم امتیاز هستند.
die Zeiten überdauern U برای مدت زیاد دوام آوردن [اصطلاح رسمی]
Beweiskette {f} U سلسله دلایل
Sicherheitsgründe {pl} U دلایل امنیتی
aus Sicherheitsgründen U به خاطر دلایل امنیتی
wegen medizinischen Gründen U بخاطر دلایل پزشکی
Abfall {m} U به دلایل سیاسی و اجتماعی به وطن بازنگشتن
Persien U ایران
Ich komme aus dem Iran. U من از ایران می آیم.
Beschäftigungslosigkeit {f} U بیکاری
Arbeitslosigkeit {f} U بیکاری
auf dem iranischen Boden U در خاک [سرزمین] ایران
auf iranischem Boden U در خاک [سرزمین] ایران
Arbeitslosenversicherung {f} U بیمه بیکاری
Allerseelen {n} U جشن فروردگان [در ایران باستان]
Ich fliege übermorgen mit der Iran Air ab. U من پس فردا با ایران ایر پرواز می کنم.
Arbeitslosenunterstützung {f} U کمک دریافتی در دوران بیکاری
Arbeitslosengeld {n} U کمک دریافتی در دوران بیکاری
Arbeitslosengeld beziehen U دریافتن کمک در دوران بیکاری
Arbeitslosenunterstützung erhalten U دریافتن کمک در دوران بیکاری
Wieviel kostet ein Brief nach Iran? U قیمت [فرستادن ] بک نامه به ایران چقدر است؟
arbeitslos sein U در دوران بیکاری [با دریافت کمک] بودن
schleunigst <adv.> U با عجله زیاد [با شتاب زیاد]
Stütze kriegen <idiom> U کمک مالی [یا بیکاری] گرفتن [اصطلاح روزمره]
Jemanden sehr achten U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
notwendig <adj.> U اساسی
fundamental <adj.> U اساسی
grundlegend <adj.> U اساسی
grundsätzlich <adj.> U اساسی
wesentlich <adj.> U اساسی
grundlegend <adv.> U بطور اساسی
Bundesverfassung {f} U قانون اساسی فدرال
wesentliche Singularität {f} U نقطه تکین اساسی [ریاضی]
die ureigenste Aufgabe U کار مهم و ضروری [یا اساسی]
grundlegend <adj.> U اصلی [اساسی ] [ابتدایی] [بنیادی] [ریشگی]
rigoros <adj.> U اصلی [اساسی ] [ابتدایی] [بنیادی] [ریشگی]
fundamental <adj.> U اصلی [اساسی ] [ابتدایی] [بنیادی] [ریشگی]
radikal <adj.> U اصلی [اساسی ] [ابتدایی] [بنیادی] [ریشگی]
einer der Grundpfeiler der Demokratie U یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
gründlich <adj.> U اصلی [اساسی ] [ابتدایی] [بنیادی] [ریشگی]
Die Straßen sind verstopft. U جاده ها مسدود هستند.
Sie sind gleichwertig [ebenbürtig] . U آنها همتراز هستند.
Das sind unsere Plätze. U این جاها مال ما هستند.
So schwierig die Umstände auch sein mögen, ... U هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
Sind wir vollzählig? U همه کاملا اینجا هستند؟
Sind morgen die Geschäfte offen? U فردا مغازه هاباز هستند؟
ungleiche Brüder {pl} U اشخاصی که اسما برادر هستند.
Die Mannschaften sind punktgleich. U تیم ها در امتیاز مساوی [جفت] هستند.
Viele Amerikaner sind Nachkommen von Einwanderern. U خیلی از آمریکایی ها اولاد مهاجرها هستند.
Die Läufer sind einander ebenbürtig. U این دوندگان با هم همتا [برابر] هستند.
Jungen sind nun einmal so. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
weitere 50 sind geplant U ۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
Die Zwillinge sehen sich zum Verwechseln ähnlich. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
Sie betreiben ganz offen seinen Rausschmiss. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
Die Sheltand Inseln sind nördlich von Schottland. U جزیره های شلتند در شمال اسکاتلند هستند.
ein plötzliches Schuldgefühl verspüren U ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
Dualismus {m} U اعتقاد به اینکه تن و خرد دو هستی جداگانه هستند
Was sind die wichtigsten Änderungen gegenüber den bisherigen Regelungen? U تغییرات اصلی نصبت به قوانین قبلی چه هستند؟
Zwischen 1 und 2 liegen Welten. <idiom> U ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
Rentner und alleinstehende Frauen sind ein bevorzugtes Ziel von Kriminellen. U بازنشستگان و زنان منفرد هدف ارجح جنایتکاران هستند.
Nun, da wir vollzählig [versammelt] sind, können wir ja anfangen. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Die Kirschen in Nachbars Garten schmecken immer süßer. <proverb> U مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
Verbreitete Symptome für Diabetes sind Gewichtsverlust und Müdigkeit. U نشانه های رایج بیماری قند از دست دادن وزن و خستگی هستند.
etliche U زیاد
mehrere U زیاد
massiv <adj.> U زیاد
schwer <adj.> U زیاد
stark <adj.> U زیاد
mancherlei U زیاد
heftig <adj.> U زیاد
Ansteckbukett {n} U دسته گلی که برای زدن روی مچ دست تهیه میشود [برای جشن فارغ التحصیل از دبیرستان]
aufstocken U زیاد کردن
mit großem Interesse <adv.> U با علاقه زیاد
gewaltig <adj.> U زیاد [بزرگ ]
drastisch <adj.> U زیاد [بزرگ ]
in aller Eile <adv.> U با عجله زیاد
Dankeschön {n} U تشکر زیاد
schnellstens <adv.> U با عجله زیاد
vermehren U زیاد شدن
vermehren U زیاد کردن
weit auseinander U زیاد از هم جدا
wachsen U زیاد شدن
im großen Stil <adv.> U به مقدار زیاد
üppig <adj.> U خیلی زیاد
überreich <adj.> U خیلی زیاد
überbordend <adj.> U خیلی زیاد
überreichlich <adj.> U خیلی زیاد
strikt <adv.> U با دقت زیاد [بسختی ]
viel <adj.> U زیاد [مقدار از چیزی]
steigen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
ansteigen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
erhöht werden [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
wachsen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
anwachsen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
mehren [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
zunehmen [auf, um] U زیاد شدن [به مقدار]
überfordern U تقلای زیاد کردن
ausnehmend <adv.> U از روی سلیقه زیاد
Berg {m} U مقدار بسیار زیاد
rigoros <adv.> U با دقت زیاد [بسختی ]
hart <adv.> U با دقت زیاد [بسختی ]
streng <adv.> U با دقت زیاد [بسختی ]
gründlich <adv.> U با دقت زیاد [بسختی ]
konsequent <adv.> U با دقت زیاد [بسختی ]
fraglich <adj.> U دارای احتمالات زیاد
zweifelhaft <adj.> U دارای احتمالات زیاد
überschätzen U زیاد براورد کردن
Krampf {m} U گرفتگی کم و زیاد شونده
außerordentlich <adv.> U از روی سلیقه زیاد
flitzen U با سرعت زیاد حرکت کردن
leise <adj.> U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
rasen U با سرعت زیاد حرکت کردن
Flutlicht {n} U روشنایی زیاد به وسیله نورافکن
sausen U با سرعت زیاد حرکت کردن
überfordern U زیاد به خود فشار آوردن
ruhig <adj.> U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
biblische Ausmaße U به اندازه بسیار زیاد [بزرگ]
still <adj.> U عدم ایجاد سر و صدای زیاد
ein [ganzer] Arsch voll <idiom> U بیش از حد زیاد [اصطلاح روزمره]
so viele; dass ... U آنقدر زیاد که ... [به تعداد زیادی که ...]
triefen U اشک زیاد آمدن [از چشم]
triefen U با خیسی زیاد چکه کردن
Großrazzia {f} U حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
sich mächtig anstrengen müssen <idiom> U کار خیلی زیاد و سخت داشتن
sich reinknien müssen <idiom> U کار خیلی زیاد و سخت داشتن
Wir ersuchen um eine Vorlaufzeit von mindestens zwei Wochen [damit wir] [für etwas] [vor etwas] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
Betrug {m} mit Kleinstabbuchungen U سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد
sich wie die Kaninchen vermehren <idiom> U تولید مثل بسیار زیاد کردن [اصطلاح]
sich in [große] Unkosten stürzen <idiom> U خود را به خرج [زیاد] انداختن [اصطلاح روزمره]
wie die Pilze aus dem Boden schießen <idiom> U تولید مثل بسیار زیاد کردن [اصطلاح]
das Blaue vom Himmel lügen <idiom> U شدیدا زیاد دروغ گفتن [اصطلاح مجازی]
[betrügerisches] Abbuchen {n} von Kleinstbeträgen U سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد
extrem <adj.> U بینهایت [خیلی زیاد] [انتهایی] [فوق العاده]
krass <adj.> U بینهایت [خیلی زیاد] [انتهایی] [فوق العاده]
außergewöhnlich <adj.> U بینهایت [خیلی زیاد] [انتهایی] [فوق العاده]
höchst <adj.> U بینهایت [خیلی زیاد] [انتهایی] [فوق العاده]
Der Bedarf für Hygieneleistung ist gestiegen. U نیاز به خدمت بهداشت زیاد شده است.
äußerst <adj.> U بینهایت [خیلی زیاد] [انتهایی] [فوق العاده]
für mich allein U تنها برای من [برای من تنهایی]
ackern U سخت و با زحمت زیاد کار کردن [اصطلاح روزمره]
auf den Putz hauen U حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
auf die Pauke hauen U حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
Party machen U حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
es richtig krachen lassen U حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
falsche Leute anpinkeln <idiom> U آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
dediziert <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص] [رایانه شناسی]
einen draufmachen U حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...] [در آلمان]
drastisch kürzen U تخفیف زیاد دادن [قیمت راشکستن] [خیلی کم کردن چیزی]
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
eigens [dafür] eingerichtet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
eigen <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
fest zugeordnet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
verkatert <adj.> U سر درد و حالت تهوع و گیجی در صبح روز بعد از شبی که زیاد مشروب میخوریم [صطلاح روزمره]
sich um etwas [Akkusativ] raufen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sich um etwas reißen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Jemanden für etwas besonders empfänglich [anfällig] machen U کسی را برای چیزی مستعد کردن [زمینه چیزی را برای کسی مهیاساختن ]
seinen Arsch riskieren <idiom> U کار خیلی خطرناک کردن [کاری که باعث زحمت و اذیت زیاد بشود کردن] [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
per U برای هر
pro U برای هر
für U برای هر
für [ Akkusativ] <prep.> U برای
eine Übernachtungsmöglichkeit {f} U خوابگاه برای یک شب
Gleichfalls. برای تو هم همینطور.
um zu ... U برای [اینکه]
alternativ [zu] <adj.> U دیگری [برای]
zum Kochen geeignet <adj.> U برای آشپزی
Ewigkeit {f} U برای همیشه
für alle U برای همه
um ... zu U برای [اینکه]
künftig <adv.> U برای آینده
fernerhin <adv.> U برای آینده
für die Zukunft U برای آینده
als Rache [für] U انتقام [برای]
zur Ansicht U برای بازرسی
Zum Beispiel? U برای مثال؟
Ewig U برای همیشه
zum Beispiel برای نمونه
zum Beispiel برای مثال
Bemühungen {pl} [um] U کوشش [برای]
Bemühungen {pl} [um] U تلاش [برای]
deswegen <conj.> U برای اینکه
da <conj.> U برای اینکه
auf die Dauer U برای ادامه
und zwar <adv.> U برای مثال
weil <conj.> U برای اینکه
denn <conj.> U برای اینکه
handeln [als Jemand] U پاسخگو بودن [برای]
vor sich hin murmeln U برای خودشان من من کردن
sicherheitshalber U برای مطمئن بودن
in den Bart brummen U برای خودشان من من کردن
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
1zwar
2Arschloch
1برای رشد به درون خود نفوذ و سفر کنید
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
2براى همه شما!
2Maazouriat dashtan...Z.B:Ich kann nicht es dir erzählen ,ich bin ..?
2Eine Bitte an Web Master!:-): Wir müssen jedesmal "(code amniati) schreiben bei jeder Frage..das nimmt viel Zeit:-(( und man verzichtet langsam auf diese Website..ich mag Ihre Website sehr ..aber..
1آیا شما به ایران سفر کرده اید
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com